بروبچه های سوم ادبیات

خاطرات.شیرین کاریای ما

امروزبزرگداشته شهریار شاعر ترک زبانمونه اینم یه شعر واسه شما

در وصل هم ز عشق تو اي گل در آتشم
عاشق نمي‌شوي که ببيني چه مي‌کشم
 با عقل آب عشق به يک جو نمي‌رود
بيچاره من که ساخته از آب و آتشم
ديشب سرم به بالش ناز وصال و باز
صبحست و سيل اشک به خون شسته بالشم
پروانه را شکايتي از جور شمع نيست
عمريست در هواي تو ميسوزم و خوشم
خلقم به روي زرد بخندند و باک نيست
شاهد شو اي شرار محبت که بي‌غشم
باور مکن که طعنه‌ي طوفان روزگار
جز در هواي زلف تو دارد مشوشم
سروي شدم به دولت آزادگي که سر
با کس فرو نياورد اين طبع سرکشم
دارم چو شمع سر غمش بر سر زبان
لب ميگزد چو غنچه‌ي خندان که خامشم
هر شب چو ماهتاب به بالين من بتاب
اي آفتاب دلکش و ماه پري‌وشم
لب بر لبم بنه بنوازش دمي چوني
 تا بشنوي نواي غزلهاي دلکشم 

ساز صبا به ناله شبي گفت شهريار 

راستی برید کتابای پیشتونو از مدرسه بگیرید

نویسنده زکیه

نوشته شده در یک شنبه 27 شهريور 1390برچسب:,ساعت 16:10 توسط دوستان|

سلام برو بچ

واقعا که دلم میخواس دیشب پرسپولیس برده بود اونوقت همتون واسه

زهرا پیام تبریک میفرستادید ولی استقلال ما که ببره هیچکی منو نیکو

رویادش نیس اصن هیچکی منو دوس نداره

ولی به هر حال بردیم

خوب بچا حالتون چطوره به قول آقا ضیا که امروز تفلدشه


امیدوارم که حالـــــــــتون حسابی خوب باشه و الـــــــــــهی بترکه چشی 

که نمی تونه خوشیه ما برو بچ ادبیات رو ببینه

خوب بچها چیکار میکنید

یه هفته دیگه همتونو میبینم قربونتون زکیه

 

نوشته شده در شنبه 26 شهريور 1390برچسب:,ساعت 16:59 توسط دوستان|

به نام خدا

سلام بروبچ سوم ادبيات عزيز. چه خبر؟ همه چي خوبه؟ اين چندوقت (چه وقتي مشهد بودم، چه بعدش) هرچي اومدم ، ديدم نخير خبري نيست كه نيست. يعني اگه من نباشم اين وب نه بايد آپ بشه نه چيزي؟ يعني خبري نبوده؟ آخه ميدونم كه بوده. حالا خبري هم نبود بعد از اون تغيير سرور مي اومدين يه مطلبي،شعري، چيزي ميذاشتين.اي بابا!

خب بگذريم. با مدرسه و احساس شروع دوباره و اول مهر چه ميكنيد؟ من يكي كه اساسا ريخته ام  به هم.   از بس كه مدرسه رو دوست مي دارم.  يه سري خاطرات هم كه بهتره آدم اصلا يادش نياد از مدرسه.من گاهي فكرشو كه ميكنم مي بينم اگه بخاطر بعضي از بچه ها نبود، اصلا مدرسه رو بيخيال ميشدم. اونقدر كاراي مهم دارم كه مدرسه بينشون گمه. ميگن يه نادون يه چيزي مثل مدرسه رو اختراع ميكنه، صدتا عاقل نميتونن رفع و رجوعش

كنن.    

راستي يادم رفت. بايد به اسما تبريك بگم. بالاخره يه رفيق فابريك گذشته اي، چيزي گفته ن ديگه........!( هرچند شايد اين مطلبو نخوني ، ولي بازم بابت نيومدنم عذر ميخوام و واست آرزوي خوشبختي ميكنم. كاش هميشه خوشحال باشي.)

اما ........

اما چي؟

اما اينا رو واسه اون دوستي مينويسم كه اين چندوقته دلش گرفته بود. كاش ميشد دل كسي رو نشكنيم ......  

براي تو :

دارم مي روم
براي دلت كه از ما گرفته، نماز آيات بخوانم؟

روزهاي بدون تو را هرگز نخواهم شمرد
تا هميشه فكر كنم همين ديروز بود...

اينجا مهم نيست كجاست
همه جا، بدون تو، دور است.

بهترین باش........

اگر نمی توانی بلوطی بر فراز تپه ای باشی،بوته ای در دامنه ای باش،

ولی بهترین بوته‌ای باش كه در كناره راه می‌روید.

اگر نمی‌توانی بوته‌ای باشی،علف كوچكی باش و چشم‌انداز كنار شاه راهی را شادمانه‌تر كن.......

اگر نمی‌توانی نهنگ باشی، فقط یك ماهی كوچك باش،

ولی بازیگوش‌ترین ماهی دریاچه!

همه ما را كه ناخدا نمی‌كنند، ملوان هم می‌توان بود.

در این دنیا برای همه ما كاری هست كارهای بزرگ،

كارهای كمی كوچكتر و آنچه كه وظیفه ماست،

چندان دور از دسترس نیست.

    اگرنمی‌توانی شاه راه باشی،كوره راه باش

 اگر نمی‌توانی خورشید باشی، ستاره باش

با بردن و باختن اندازه ات نميگيرند

هر آنچه هستي، بهترينش باش..........

از طرف :   زينب

 

به قول شاعر : كسي را كه برنجاند تورا هرگز نمي بخشم .....

نوشته شده در جمعه 25 شهريور 1390برچسب:,ساعت 15:28 توسط دوستان|


آخرين مطالب
» پایان مدرسه
» کوروش
» به بهانه آپدیت
» شهریار
» هـــــــــــــورا
» دوباره سلام
» به نام خدای مهربون
» یه شعر و چندتا حرف کوچولو
» یه شعر از مولانا
» طنز
» بخند
» بچها سلام
» مهربانترین خدا
» الا بذکر الله
» شعر سهراب سپهری به سبک دهه 90-80 (نامردین اگه نظر ندین)
» یادش بخیر!
» امسال هم هر جوری بود تمومید!
» تمومید !
» اولین پست من
» موتور
Design By : Pichak