بروبچه های سوم ادبیات

خاطرات.شیرین کاریای ما

به نام خدا

سلام. میگم کم کم دارم به این نتیجه میرسم که اگه من یه سری به این وبلاگ نزنم و آپش نکنم، احدی نمیاد یه مطلب بذاره توش یا حداقل یه پیام اعتراض بذاره که : (بابا! چرا هیچی تو این وب نیست؟؟؟!!!!!) کلا آدم خیییییییییییلی دل گرم میشه! ممنونم!

ولی سال نو تحصیلیتون مبارک ! من که شخصا خوشحالم شدید! ولی اگه دوباره تابستون شه ، مسلما خوشحالتر میشم. امیدوارم این امسالو علی رغم این یکی دو هفته اولی بچسبیم به درس و کمک همدیگه بدیم. انشاءالله!

راسی الان وقت ندارم چیز دیگه ای بنویسم. اما شما حتی اگه به یه بهونه هم اومدین و اینو خوندین، حداقل یه پیام کوچولو بنویسید و بگید چی دوس دارین براتون بنویسم.

فعلا.

اینو زینب خانوم نوشت

 

نوشته شده در جمعه 15 مهر 1390برچسب:,ساعت 13:25 توسط دوستان|


آخرين مطالب
» پایان مدرسه
» کوروش
» به بهانه آپدیت
» شهریار
» هـــــــــــــورا
» دوباره سلام
» به نام خدای مهربون
» یه شعر و چندتا حرف کوچولو
» یه شعر از مولانا
» طنز
» بخند
» بچها سلام
» مهربانترین خدا
» الا بذکر الله
» شعر سهراب سپهری به سبک دهه 90-80 (نامردین اگه نظر ندین)
» یادش بخیر!
» امسال هم هر جوری بود تمومید!
» تمومید !
» اولین پست من
» موتور
Design By : Pichak